داستان آموزنده 4
بسم الله الرحمن الرحیم
روزی یک نفر از صوفیان ساکن مدینه بنام محمد بن منکدر به حضرت باقر علیه السلام برخورد کرد . دید در هوای گرم آن حضرت به دوش دو نفر از غلامان خود تکیه نموده و با بدن فربه به سوی نخلستان می رود .
با خود گفت : آیا این معنای زهد است ؟ الآن می روم و او را نصیحت می کنم .
پیش آمد و گفت : در این هوای گرم حرکت با این کیفیت برای وصول بدنیا سزاوار نیست ! اگر در این حال مرگت فرا رسد در پیشگاه پروردگار چه خواهی گفت ؟
حضرت توقف نمود رو کردند به آن مرد و گفتند : اگر مرگم در این حال برسد در بهترین حالی که در راه انجام وظیفه و کسب مال حلال برای خود و عیال و حفظ آبرو و زندگی کفاف می گذرد رسیده است و الحمدلله در پیشگاه خداوند ماجور و مثاب خواهم بود . و من از مرگ بیم دارم در صورتی که به من در حال معصیتی از معاصی خدا وارد شود .
گفت : عجبا ! من خواستم در این امر تو را اندرزدهم تو مرا نصیحت کردی و اندرز دادی .
کتاب معاد شناسی حضرت علامه آیت الله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی ج 1 ص 127 تا 128
به نقل از
1- مفید در کتاب ارشاد در باب حضرت محمد بن علی الباقر علیه السلام از حسن بن محمد از جدش از یعقوب بن یزید از محمد بن ابی عمیر از عبد الرحمن بن حجاج از حضرت صادق علیه السلام
2-شیخ طبرسی (ره) در کتاب <اعلام الوری باعلام الهدی> در ص 263 در فصل مناقب و خصائص آن حضرت از محمد بن ابی عمیر با همین سند
مطالب مشابه

داستان آموزنده 3 و 4 جدید ترین مطلب است ولی اولین مطلب قرار نگرفته
نویسندگان همه با نام آقای ... هستن جز یک نفر این تفاوت به چه خاطر میباشد!!!
مطالب را هرکس ارسال میکند به نام خودش ثبت میشود بنابراین اقای اسلامی حدود 70 مطلب ارسال نموده اند که قابل تقدیر است ولی بقیه دوستان کم مطلب ارسال کرده اند بنابراین اینکه می بینید بیشتر مطالب به نام یک نفر است نشانه فعال بودنشان هست نه انحصار؟!!!
البته مطالبی که به نام باران ولایت هست هم مدیر سایت ارسال کرده.